من یک زنم...
يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۵ ب.ظ
مرد اگر بودم...
نبودنت را غروبهای زمستان در قهوه خانه ای دور سیگار میکشیدم...
نبودنت دود میشد و مینشست روی بخار شیشه های قهوه خانه...
بعد تکیه میدادم به صندلی...
چشم هایم را میبستم...
و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه میکردم...
تا بیشتر از یادم بروی...
نامرد اگر بودم...
نبودنت را تاحالا باید فراموش کرده باشم...
مرد نیستم...
اما...
نامرد هم نیستم...
زنم و نبودنت پیراهنم شده
۹۴/۰۹/۲۹