×÷·.·´¯`·)» ( نبض احساس) «(·´¯`·.·÷×

❤...اگرسنگ رد مسیر رود نباشدصدای اب زیبانیست...❤

×÷·.·´¯`·)» ( نبض احساس) «(·´¯`·.·÷×

❤...اگرسنگ رد مسیر رود نباشدصدای اب زیبانیست...❤

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۹آذر

زندگی را ورق بزن...
هر فصلش را خوب بخوان...
با بهار برقص...
با تابستان بچرخ...
در پاییزش عاشقانه قدم بزن...
با زمستانش بنشین و چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش...
زندگی را باید زندگی کرد، آنطور که دلت می گوید.
مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری!

hana farhani
۲۹آذر

مرد اگر بودم...

نبودنت را غروبهای زمستان در قهوه خانه ای دور سیگار میکشیدم...

نبودنت دود میشد و مینشست روی بخار شیشه های قهوه خانه...

بعد تکیه میدادم به صندلی...

چشم هایم را میبستم...

و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه میکردم...

تا بیشتر از یادم بروی...

نامرد اگر بودم...

نبودنت را تاحالا باید فراموش کرده باشم...

مرد نیستم...

اما...

نامرد هم نیستم...

زنم و نبودنت پیراهنم شده

hana farhani
۲۹آذر

لحظه ی دیدار نزدیک است

باز من دیوانه ام،مستم

باز میلرزد،دلم،دستم

باز گویی در جهان دیگری هستم

های!نخراشی به غفلت گونه ام را،تیغ!

های!نپریشی صفای زلفکم را،دست!

ابرویم را نریزی،دل!

ای نخورده مست

لحظه ی دیدار نزدیک است.

 

 

hana farhani
۲۹آذر

می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را

می جویمت چنانکه لب تشنه آب را

محو تو ان چنانکه ستاره به چشم صب
ح

یا شبنم سپیده دمان آفتاب را

بی تابم آنچنانکه درختان برای باد

یا کودکان خفته به گهواره تاب را

بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل

یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب را

حتی اگر نباشی ، می آفرینمت

چونانکه التهاب بیابان سراب را

ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی

با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را؟

hana farhani